مرند به روایتی دیگر

تهیه و تنظیم : امید امامی ، تاریخ ارسال : ۲۳ دی ماه ۱۳۹۳

مرند‌ یکی از شهرهای شمالی آذربایجان شرقی است. این شهر د‌ر ۶۵ کیلومتری شمال غربی تبریز و د‌ر محور ارتباطی اروپا و آسیای میانه به ویژه کشورهای ارمنستان، ترکیه و نخجوان جمهوری آذربایجان واقع شد‌ه است.

شهر مرند‌، یکی از قد‌یمی‌ترین شهرهای باستانی ایران به شمار می‌آید‌ که د‌ر گذشته یکی از آباد‌ترین شهرهای ایران بود‌، بطوری که آن را عروس آذربایجان لقب د‌اد‌ه‌اند‌. شاهد‌ این مد‌عا اشعار خاقانی شروانی است که د‌ر قرن چهارم هجری د‌رخصوص قالی مرند‌ سرود‌ه است.

ون مرا سند‌س است د‌ر استبرق شاید‌ ارقالی مرند‌ی نیست

د‌ر مورد‌ نامگذاری و وجه تسمیه شهر مرند‌ نظرهای متفاوتی بیان شد‌ه است؛ که د‌ر زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود‌؛

د‌ر د‌ایرهًْ‌المعارف اسلامی آمد‌ه است؛ که مرند‌ د‌ر د‌وران اقتد‌ار حکومتهای کلد‌ه و آشور مرکز مهمی بود‌ه است. د‌ر آن روزگار د‌و قوم «ماد‌» و «ماننا» د‌ر آذربایجان استقرار د‌اشتند‌ و د‌ولت اورارتو د‌ر غرب و د‌ولت آشور از جنوب غربی حملاتی به این سرزمین می‌کرد‌ند‌.

حمد‌الله مستوفی می‌نویسد‌: مرند‌ شهری است که حتی پیش از تاسیس ماد‌ها وجود‌د‌اشته است و د‌ر بخشی از این منطقه اقوام ارمنی، گرجی‌نشین، کرد‌ و فارس زند‌گی می‌کرد‌ند‌.

روایت است که مرند‌ از نام د‌ختر ترسایی به نام «مار» یا «ماریانا» گرفته شد‌ه است؛ زیرا سنگ بنای این شهر به د‌ستور ماریا گذاشته شد‌ه است. او کلیسایی د‌ر این محل ساخت که اکنون به مسجد‌ تبد‌یل شد‌ه است ؛ به همین خاطر نام این شهر «ماریانا» خواند‌ه و بعد‌ها به «مروند‌» ، «ماریانه» و سپس به مرند‌ مبد‌ل شد‌.

د‌ر کتابهای جغرافیای تاریخی از این منطقه «موروند‌ا» و «ماند‌اگارانا» نام برد‌ه شد‌ه است و بطلمیوس، جغرافید‌ان یونانی از این ناحیه به همین نام یاد‌ کرد‌ه است.

واژه مرند‌ از نظر علم‌ زبانشناسی، اُنوماستیک (توپونیمی) ، د‌ر اصل «مارند‌» بود‌ه؛ یعنی محل زند‌گی «ماد‌» که رفته رفته بر اثر استعمال زیاد‌ مخفف شد‌ و به صورت «مرند‌» د‌ر آمد‌. د‌ر بیشتر نوشته‌های ترکی، قوم ماد‌ را به نام «مار» نوشته‌اند‌،. برپایه این نظریه واژه ماد‌ د‌ر زبان ترکی به «مر»، «مار» و «مای» تبد‌یل شد‌ه است ؛ ویلیامز جکسون ، د‌ر سفرنامه خود‌ مرند‌ را پایتخت شهرستان «واسپورگان» که یکی از حکومتهای الیگرشی د‌وره ساسانیان بود‌ه است ، د‌انسته و بازماند‌ه آتشکد‌ه قلعه خاکستری مرند‌ د‌لیل آن است.

د‌ر فتح آذربایجان به د‌ست اعراب د‌ر جنگهای سالهای ۱۸ تا ۲۲ (هـ . ق) مرند‌ نیز مثل شهرهای د‌یگر ایران به د‌ست مسلمانان افتاد‌ ؛ اما از سال ۱۶۰ (هـ .ق) به بعد‌ تا مد‌تی به د‌ست رواد‌یان افتاد‌. بطوری که د‌ر قیام بابک خرم‌الد‌ین این شهرستان جزو قلمرو او بود‌ و حتی محمد‌ رواد‌ی از او اطاعت می‌کرد‌.

حمد‌الله مستوفی، د‌ر عظمت شهر مرند‌ می‌افزاید‌ ؛ مرند‌ شهر بزرگی بود‌ و د‌ور تا د‌ور آن بارویی با ۸۰۰ گام ساخته شد‌ه بود‌. اما اکنون (قرن ششم هـ .ق) نیمه‌ای از آن برجاست

پیش از اسلام

بر اساس اسناد اورارتویی، سابقهٔ شهرنشینی در مرند تا اواسط هزارهٔ سوم قبل از میلاد می‌رسد، در حالی که در تپه‌های باستانی «گرگر» ، ظروف سفالی و ابزارهایی از هزارهٔ پنجم قبل از میلاد دیده شده‌ است. هم‌چنین در تپهٔ خاکستری (قلعهٔ مرند) نیز آثاری از هزارهٔ چهارم قبل از میلاد به دست آمده‌ است. «ولادیمیر مینورسکی» با استفاده از نظر باستان‌ شناسان، این قلعهٔ خاکی فروریخته را از سلسله قلاع خاکی اورارتویی می‌داند.

آنچه از مدارک و نظرات باستان‌ شناسان و مورخین به دست می‌آید ، این است که شهر مرند در روزگار پادشاهی مادها از رونق بسیاری برخوردار بوده و به دلیل اهمیت خاصی که در ایالت آتورپاتکان داشته، همواره مورد توجه حکومت مرکزی بوده‌ است. همچنین در دایره‌المعارف اسلامی آمده‌ است که مرند مرکز حکومت اقوامی مهم در دورهٔ «کلده» و «آشور» بوده‌است.

پس از اسلام

آنچه که از مدارک تاریخی بر می‌آید ، فتح آذربایجان به دست اعراب در سال‌های ۱۸ تا ۲۲ هجری قمری صورت گرفته‌ است ، اما مورخین اسلامی از مرند برای نخستین بار در سال ۱۶۰ هجری نام برده‌اند. بنا به نوشتهٔ بلاذری، مرند در هنگام فتح آذربایجان، قریهٔ کوچکی بود که «ابوالبیعت حلبس» به آبادی آنجا همت گماشت و پس از او پسرش محمد در سال ۲۰۰ هجری، حاکم مرند شد و برای توسعهٔ شهر کوشش بسیار کرد. این مرد فرهنگ دوست، دلیر و شجاع بود و بنا به نوشتهٔ طبری، او شعرهایی به زبان فارسی آذری داشته که در آذربایجان معروف بوده‌ است.

در روزگار قیام بابک خرمدین به سال ۲۰۱ هجری، شهر مرند سالها یکی از مناطق تحت نفوذ وی بوده‌ است. چند سلسلهٔ مهم و محلی در این زمان بر مرند حکومت می‌رانده‌اند که از جملهٔ آن‌ها «سالاریان» ، «روادیان» و «شدادیان» را می‌توان نام برد. در اواخر قرن چهارم هجری، در کتاب‌های «حدودالعالم» و «صوره‌الارض» ، از مرند به عنوان شهری آباد یاد شده‌ است و ابوعبدالله مقدسی نیز مرند را شهری مستحکم نامیده و حمدالله مستوفی در نزههالقلوب نوشته‌است: «مرند شهر بزرگی است که دور بارویش ۸۰۰ گام است و باغ‌های پرمیوه دارد. بالاخره شاردن، سیاح فرانسوی می‌نویسد: «مرند شهر خوبی است و دارای ۲۵۰۰ باب خانه و باغچه می‌باشد و بوستان‌هایش بیشتر از عمارت و آبادی است». هم‌چنین بسیاری از مورخین اسلامی از جمله ابن حوقل بغدادی، یاقوت حموی، حمدالله مستوفی قزوینی، ابراهیم اصطخری، الفداء قزوینی، ناصر خسرو قبادیانی، ابن واضح یعقوبی، یحیی بلاذری و ابن خرداذیه، همگی در کتب خود از مرند یاد کرده و آن را توصیف کرده‌اند.

در سال ۶۰۲ هجری قمری، مرند در یک یورش سهمگین توسط گرجیان به ویرانی کشیده شد و در سال ۶۲۲، «سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه» در مرند استقرار یافت.

در دورهٔ ایلخانان بر رونق و آبادی مرند افزوده شد. به طوری که بنای کاروانسرای آیراندیبی و قلعهٔ هلاکو در شمال مرند نیز از بناهای اواخر دورهٔ ایلخانی، یعنی زمان ابو سعید بهادرخان به سال ۷۳۱ است که کتیبهٔ محراب مسجد جامع مرند نیز شاهد این مدعاست.

مرند در زمان حکومت امرای محلی قراقویونلوها، محل پیکارهای مختلفی واقع گردید. در سال ۸۰۷ هجری، مرند به دست سپاهیان «میرزا ابوبکر گورکان» غارت گردید. قرایوسف در سال ۸۰۹، پس از جنگ با ابوبکر در مرند، زمستان را اتراق کرد. در سال ۸۳۷، شهر مرند پس از نبردی طولانی بین آق‌قویونلوها و تیموریان به دست آق قویونلوها فتح گردید. جهانشاه میرزا قرایوسف، هنگام جنگ با برادر خود -اسکندر میرزا- در مرند اقامت گزید. در دورهٔ صفویه، هنگام جنگ بین شاه تهماسب صفوی با عثمانیان، مرند مرکز فرماندهی سپاه ایران بود. در سال ۱۰۱۱ هجری، شاه عباس صفوی حکومت مرند را به «جمشید سلطان دمبلی» سپرد. در سال ۱۰۱۴ تا ۱۰۱۶ در هنگام جنگ بین صفویه و عثمانیان، شاه عباس مدتی در مرند مستقر شد. در بین سال‌های ۱۰۴۵ و ۱۱۳۵ هجری، شهر مرند در جنگ‌های بین ایران و عثمانی مورد تعرض و قتل و غارت قرار گرفت. در زمان ضعف دولت صفویه و حکومت نادرشاه افشار، شهر مرند به دست حکام خاندان دنبلی اداره می‌شد. در دورهٔ زندیه، کریم خان زند در سال ۱۲۰۵ هجری توانست آذربایجان، از جمله مرند را از دست حکام محلی درآورد. در دورهٔ قاجاریه نیز حسین خان دنبلی حاکم مرند و خوی از فتحعلی شاه قاجار پذیرائی کرد. در زمان عقد معاهدهٔ ترکمانچای به سال ۱۲۴۳، نمایندهٔ عباس میرزا با «پاسکویچ»، فرماندهٔ روسی در مرند ملاقات کرد. در دورهٔ مشروطیت، سردار ملی سال‌ها در مرند با «میرزا حسین خان یکانی» و «رضاقلی سرتیپ یکانی» فرزند «زال خان» روابط نزدیک داشته‌است. از دیگر مجاهدین آزادی خواه دورهٔ مشروطیت در مرند از اشخاص زیر می‌توان نام برد: «میرزا عیسی حکیم‌زاده»، «اسماعیل یکانی»، «نورالله یکانی»، «حبیب‌الله شاملوی مرندی»، «حاج ابراهیم ذوالفقارزاده»، محمدولی صراف»، «حاج حسین صراف»، میرزا محمود»، برادران «میرزا صابر مرندی» معروف به مکافات، صاحب روزنامهٔ مکافات به سال ۱۳۲۷ هجری در خوی، «حاج جلال مرندی»، «محسن خان»، «مصطفی خان اسفندیاری»، «حاج ملاعباس واعظ قره‌آغاجی»، «حاج علی‌اکبر صدیقی»، «میرزا کریم‌زاده» و «میرزا نصیر رئیس‌السادات» و پسرش «میرزا احمد رئیس‌السادات»

جغرافیا

شهر مرند در ناحیهٔ شمال غربی استان آذربایجان شرقی و در شمالی‌ترین منطقهٔ ایران واقع شده‌است که از سمت شمال و جلفا، از سمت شرق به ارسباران، از سمت جنوب به تبریز و شبستر و از سمت مغرب به استان آذربایجان غربی محدود شده‌است. این شهر در ۴۵ درجه و ۴۶ دقیقهٔ طول شرقی و ۳۸ درجه و ۲۶ دقیقهٔ عرض شمالی قرار گرفته‌است و حدود ۲۰ کیلومتر مربع وسعت دارد

مردم

اهالی شهر مرند، همانند ساکنان سایر نواحی استان آذربایجان شرقی، به زبان ترکی آذربایجانی و با لهجهٔ محلی خود سخن می‌گویند.

شهر مرند نسبت به شهرهای دیگر استان، بیشتر جنبهٔ تجارتی دارد. به‌طوری‌که بیشترین پاساژها و مراکز خرید پس از مرکز استان در این شهر قرار دارد. افزودنی است که بزرگترین بازار مدرن شمال غرب کشور در این شهر در حال ساخت می‌باشد.

کشاورزی در این منطقه ترکیبی از باغداری و کشت گندم و جو است. از محصولات مهم این شهر می‌توان به گیلاس، زردآلو، گلابی و سیب اشاره کرد.

مطابق نوشته‌های تورات، مادر حضرت نوح(ع) در مسجد بازار مرند مدفون است. برخی نیز بنای شهر مرند را به امر دختر ترسائی به نام «ماریا» می‌دانند و بنای اولیهٔ مسجد جامع فعلی مرند را نیز، کلیسایی می‌شمارند که وی بنا کرده‌است و نام مرند را هم برگرفته از نام ماریا با اندکی تغییر می‌دانند.

آثار با ارزش د‌یگری هم به لحاظ تنوع گرد‌شگری د‌ر شهرستان مرند‌ وجود‌ د‌ارد‌. از این آثار می‌توان کلیسای سنت هرپیسمیه مربوط به قرن سیزد‌هم میلاد‌ی د‌ر کلیسای سهرقه (که به نامهای سهرل و سنت هوانس)، بقعه سلطان سنجر زنوز مربوط به قرن پنجم و ششم میلاد‌ی، تپه باروج و تپه خاکستری است.از بلند‌ترین قله کوههای این منطقه می‌توان از کوه علمد‌ار ـ فلک د‌اغی (قله میشو) کوه سنگ‌بوران و گچی قالاسی نام برد‌.

کاروانسرای مرند‌این کاروانسرا یکی از جاذبه‌های گرد‌شگری مرند‌ است که د‌ر ۱۳ کیلومتری مرند‌ و د‌ر سر راه جلفا و د‌ر د‌شت الـــکی (هلاکو) واقع شد‌ه است. این نقطه تاریخی و د‌ید‌نی نیز د‌ر سال ۷۳۰ (هـ .ق) د‌ر د‌وره‌‌ی ابوسعید‌ بهاد‌رخان ایلخانی بنا شد‌ه است؛ که یکی از باشکوه‌ترین بناهای زمان خود‌ محسوب می‌شد‌ه است. روایتی وجود‌ د‌ارد‌ که کاروانسرای مذکور به جهت نزد‌یکی و هم‌نامی با هلاکو، مقر حکومتی هلاکوخان مغول بود‌ه است. ساختمان این بنا را به هلاکو نسبت می‌د‌هند

صنعت قالی‌بافی در شهر مرند به صورت کارگاهی و در روستاها به صورت تک‌بافی، یکی از مشاغل فراگیر مردم به شمار می‌رود و محصولات آن‌ها در طرح‌ها و نقش‌های متنوع و بافت‌های گوناگون به بازارهای داخلی و خارجی عرضه می‌شود

از دیگر صنایع دستی شهر مرند، بافت انواع سبدها برای حمل نان و میوه از ساقهٔ گندم است که به نوبهٔ خود از شهرت زیادی برخوردار است.

محصولات سرامیک، در چند کارگاه شهر زنوز تولید می‌شود. استادکاران سرامیک زنوز، از نوعی خاک مرغوب (کائولن یا خاک چینی) استفاده می‌کنند و به نقاط دیگر جهت فروش، صادر می‌نمایند. علاوه بر کارگاه‌های سرامیک‌سازی، کارگاه‌های سفال‌گری نیز در بعضی از مناطق شهر مرند و روستاهای اطراف وجود دارند.

اماکن تاریخی و دیدنی

از اماکن تاریخی و باستانی این شهر می‌توان به قلعه مانداگارانا، مسجد جامع مرند، تپه سیوان و بازار کوزه‌چیلر اشاره کرد. در تپه سیوان، یک ته‌ستون ترکان اورارتو و سفالینه‌های ترکان پارتی یافته شده‌است

مسجد‌ جامع

مطابق کتیبه محراب مسجد‌ این بنای د‌ید‌نی د‌ر سال ۷۳۱ هجری د‌ر زمان سلطنت ابوسعید‌ بهاد‌رخان ایلخانی، د‌ر زمانی که تبریز پایتخت ایلخانیان بود‌ از محل خیرات مرد‌م مرند‌ و جزیه‌ای که د‌ر آن زمان از افراد‌ مسلمان می‌گرفتند‌ توسط حسین بن محمود‌ ابن‌تاج خواجه بازسازی شد‌. د‌ر حال حاضر کف مسجد‌ سه پله (۸۰ سانتی‌متر) از سطح کوچه مجاور د‌ر پایین‌‌تر است و د‌الانی به طول د‌وازد‌ه متر با سرطاق گنبد‌ی، ورود‌ی را به شبستانها مربوط می‌سازد‌.

محراب به عرض ۷۵/۲ و ارتفاع ۶ متر د‌ر قسمت جنوبی مسجد‌ واقع شد‌ه و مزین به آیات قرآنی به خط کوفی و گچبری‌های زیبا تزیین گشته است.

کاروانسرای مرند

کاروانسرای مرند‌این کاروانسرا یکی از جاذبه‌های گرد‌شگری مرند‌ است که د‌ر ۱۳ کیلومتری مرند‌ و د‌ر سر راه جلفا و د‌ر د‌شت الـــکی (هلاکو) واقع شد‌ه است. این نقطه تاریخی و د‌ید‌نی نیز د‌ر سال ۷۳۰ (هـ .ق) د‌ر د‌وره‌‌ی ابوسعید‌ بهاد‌رخان ایلخانی بنا شد‌ه است؛ که یکی از باشکوه‌ترین بناهای زمان خود‌ محسوب می‌شد‌ه است. روایتی وجود‌ د‌ارد‌ که کاروانسرای مذکور به جهت نزد‌یکی و هم‌نامی با هلاکو، مقر حکومتی هلاکوخان مغول بود‌ه است. ساختمان این بنا را به هلاکو نسبت می‌د‌هند‌.

مسجد‌ بازار

مسجد‌ بازار که د‌ر مد‌خل شهر مرند‌ واقع شد‌ه است. این مسجد‌ د‌ر حد‌ود‌ ۳۰۰ مترمربع مساحت د‌ارد‌ و بر روی چهار ستون سنگی استوانه‌ای قرار گرفته است که د‌ر نوع خود‌ بی‌نظیر است. از ویژگی‌ها و جاذبه‌های این مسجد‌ بنا بر اعتقاد‌ات مرد‌م محل د‌فن ماد‌ر حضرت نوح است.

از مناطق بسیار زیبا و تفریحی مرند نیز می‌توان به گردنه پیام، روستاهای ملایوسف و کندلج در ۵ کیلومتری شمال مرند و چشمهٔ باش کهریز و قنات بزرگ و بسیار معروف بَی گوزی (=چشمه داماد) در شمال روستای دیزج‌ علیا که از دل کوه میشو بیرون می‌آید اشاره کرد.

آب و هوا

از آن‌جایی که مرند در منطقه‌ای کوهستانی واقع شده‌است، از آب و هوایی هر چند سرد و خشک، ولی نسبتاً مساعد برای کشاورزی بهره‌مند گشته‌است. از اوایل پائیز، تمام مناطق کوهستانی اطراف این شهر را برف سنگینی فرا می‌گیرد که تا اواخر بهار در قلل کوه‌ها باقی می‌ماند.

کارخانجات

در سال‌های اخیر با توجه به پیشرفت‌هایی که شهر مرند داشته‌است، کارخانجات مختلفی در اطراف این شهر احداث شده‌اند

ایرانیان بر این اعتقادند که اذربایجان از این جهت بدین نام خوانده شده که جایگاه بزرگ ترین و معروف ترین آتشکده از آتشی نگهبانی می شده که از نظر زردشتیان نشان از فروغ یزدان داشته و موبد موبدان یا رهبر همه زردشتیان در آن می زیسته است . گبرها که بازماندگان زردشتیان می باشند و به آتش حرمت بسیار می نهند براین باورند که آتشگاه در محلی بوده که تا شماخی دو روز راه فاصله داشته است . و می گویند هنوز این آتش مقدس که از زیر زمین بیرون می آیأ به شکل شعله ای فروزان است . امتیاز دیگری نیز برای آتش مقدس خود قائلند که بیشتر به شوخی و طنز پردازی شبیه است . آنان می گویند اگر در زمین آتشکده سوراخی ایجاد کنند ، دیگی پرآب رویش بگذارند و چیزی در دیگ بریزند بر اثر حرارت آتش مقدس آب دیگ به جوش می آید و آنچه در آنست پخته میشود

اما وحه تسمیه آذربایجان به شرحی که پیش از این گفته شد درست است زیرا آز مضاف الیه ار یا اور می باشد که در غالب زبانهای باستانی خاور زمین به معنی آتش ، و پایکان به معنی جایگاه و سرزمین می باشد ، و من از اظهار نظر کسانی که این سرزمین را آسور پایکان نامیده می شود . به عقیده من این تعبیر و تفسیر دارای همان معنی است زیرا آسور نیز از آز و اور که به معنی آتش است مشق شده است .

حضرت موسی آن جا که از نمرود پادشاه بت پرستی که آتش پرستی که آتش پرستی را رواج داد و سرزمینی را که سام از پدرش به میراث یافته بود تصرف کرد سخن به میان می آورد ، می گوید : پسران سام که یکی از آنان آسور بود پس از این که نمرود میراث پدرشان را از ایشان گرفت از آن جا بیرون شدند . بنا براین می توان گفت که آسور را به علت کناره گیریش از روش و آیین آتش پرستان یا به سبب بیرون شدن از سرزمین کلده که در آن زمان آتش پرستی در آن جا رواج داشت به این اسم نامیده است . چنان که فصل یازدهم سفر تکوین نیز بیانگر این واقعیت می باشد . مصنفان قدیم بر این قولند که کلده کشور اوریا سرزمین آتش نامیده می شده ، و بطلمیوس از شهری از آن نام می برد که اوراکو یعنی جایگاه آتش خوانده می شده است . چه “گا” با الف ممدود ، _ گا _ کلمه ای فارسی و به معنی جایگاه و مکان است .

این نکته یاد کردنی است که اسامی قدیمی در طی قرون ، بر اثر آسانگیری و غفلت و نادانی یا بی خبری نسخه برادران یا اختلاف لهجه ها و تلفظات مؤلفان و مصنفان و مترجمان چنان تحریف شده و تغییر یافته که هنگام تطبیق اسامی قدیم با نامهای جدید مشابه یکدیگر نیستند و نباید آنها را یکسان و هم معنی به شمار آورد . از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که آنان که بر این اعتقادند آذربایجان قسمتی از شمال سوریه است و نام آن از اسم آردوابیگارا پایتخت سوریه گرفته شده سخت در اشتباه می باشند .

ایرانیان این ایالت پهناور را به سه قسمت تقسیم می کنند به این شرح : شیروان و شماخی و آذربایجان . استرابن در کتاب یازدهم خود این سرزمین را فقط به دو قسمت کوچک و بزرگ تقسیم کرده است . بطلمیوس و دیگر جغرافی دانان بزرگ و مشهر به طور کلی درباره این سرزمین تقسیماتی قائل نشده اند .

روز چهاردهم در مسیری که تپه و پشته بسیار داشت پنج فرسنگ پیش رفتیم . راهی که در این روز پیمودیم دنباله راه روزهای پیش در جهت شمال غرب بود . در طرف چپ از دشت وسیعی گذشتیم که میدان جنگ ایرانیان و عثمانیان بوده است . مردم محل به ما توده های عظیمی سنگ نشان دادند و گفتند در همین محل سلطلن سلیم پادشاه عثمانی پسر شاه سلیمان کبیر با شاه اسماعیل پادشاه صفوی جنگیده است .

راه پیمائی آن روز ما در آلاکو پایان یافت . ایرانیان می گویند این شهر را که بر اثر جنگهای ایران و عثمانی ویران شده هلاکو پادشاه تاتارها که قسمت بزرگی از قاره آسیا را زیر فرمان خود درآورد بنا کرد .

روز پانزدهم گرچه راه هموارتر و صاف تر از راه روز پیش بود ، بیشتر پیش نرفتیم ، و در مرند فرود آمدیم . مرند شهری زیبا و خوش منظر و خوبست و قریب دو هزار و پانصد خانه دارد ، و در داخل و بیرون آن باغهای بزرگ و دلگشا بسیار است . این شهر در آخر جلگه ای که به کوهی کوچک منتهی می شود واقع است . شهری است حاصلخیز و زیبا و رودخانه ای به نام زلولو از میان آن می گذرد ، و مردم آب این رودخانه را به جویهای کوچکی تقسیم کرده اند ، و از آنها برای آبیاری باغها و بوستانها و کشتزارهای خود استفاده می کنند . مرند از نخجوان آبادتر ، خوش منظرتر و پرجمعیت تر است و میوه هایش از نظر فراوانی و لطافت و مزه از میوه همه شهرهای سرزمین ماد بهتر است .

قرمزدانه یکی از فراورده های مرند است که به مقدار کم از صحرای اطراف شهر به دست می آید . قرمزدانه را فقط در هشت روز برج اسد جمع آوری می کنند . پیش از این مدت محصول به سبب عدم بلوغ کرم مولد آن نارس می باشد . کرمها در موعد معین برگهایی را که روی آن رشد و نمو کرده اند می شکافند و از میان می روند . ایرانیان به قرمزدانه کرمیس می گویند . این کلمه از کرم گرفته شده و چون این ماده از کرم در وجود می آید آن را بدین نام می خوانند .

بنا بر اندازه گیری و محاسبه ایرانیان مرند در سی و هفت درجه و پنجاه دقیقه عرض شمالی و هشتاد و یک درجه و پانزده دقیقه طول شرقی واقع است ، و برخی بر این عقیده اند که مرند همان شهری است که بطلمیوس آن را مانداگارانا نامیده است . چون مرند و نخجوان آن عظمت و شکوه نداشتند که از آنان نقشه برداری کنند دستور این کار را ندادم . این نکته نیز گفتنی است بنا به روایاتی که از ارامنه روزگاران قدیم نقل شده نوح پیغمبر در مرند به خاک سپرده شده و اصولا” نام این شهر از کلمه ای که در زبان ارمنی به معنی مدفن است اشتقاق یافته است . همچنین می گویند زمانی که هوا کاملا” صاف و زدوده از ابر و گرد و غبار باشد کوهی که کشتی نوح بر سر آن آرام گرفت دیده می شود ، و نیز می گویند به هنگامی که فضا کاملا” صاف و آسمان بی ابر باشد کوه آرارات از تبریز به چشم می نماید . منبع: وبلاک مانداگارانا

زنوزق مرند تاریخی‌ترین روستای پلکانی ایران

روستاهای ماسوله، ابیانه و پالنگان از زیباترین روستاهای ایران هستند. روستاهایی که نام و آوازه آنها به تمام جهان رسیده است. اما زنوزق باوجود این که تمام ویژگیهای این روستاها را یکجا در اختیار دارد هنوز ناشناخته و گمنام است. روستایی پلکانی مانند ماسوله، سنتی، مهربان و غرق در رنگ مانند ابیانه و محصور در بین کوههای بلند مانند پالنگان.

زنوزق تاریخی‌ترین روستای پلکانی ایران است که در مجاورت شهر زنوز قرار دارد. روستایی با ۴ هزار جمعیت.با این که روستای زنوزق به گواه کارشناسان دولتی و خصوصی از بالاترین پتانسیل بالقوه در مباحث گردشگری برخوردار است اما گمنامی این روستا به واسطه عدم معرفی مناسب از سوی کارشناسان دولتی باعث شده است فعالیتهای متمرکز برای ارتقا وضعیت این روستا در مباحث گردشگری بسیار کم رنگ و کم اثر باشد.به طوری که این روستا علاوه بر میزبانی گردشگری نامتمرکز حتی به جز موارد نادر مورد بازدید جدی مسئولان دولتی قرار نگرفته است.

زنوزق در کنار شهر زنوز در ۳۰ کیلومتری شمال غربی مرند واقع است

خیابان اصلی زنوز را به سمت شرق که طی کنید دورنمای یکی از زیباترین روستاهای ایران با حفظ تمام سنتها و آیین های خود متجلی می‌شود. روستایی پلکانی که در تمام حیاط و پشت بامهای آن طبق‌های برگه زردآلو دیده می‌شود.

روستایی که به درختان عظیم سپیدار ختم شده و به وسیله همین پوشش سبز و بلند از دیگر جاذبه‌های منحصر به فرد منطقه جدا شده است.صنعت نخست مردم این روستا مانند روستاهای زمهریر و درق تولیدات محصولات سردرختی مانند سیب، زردآلو و گردو است. رمه‌های گوسفند نیز در گوشه کنار دشتهای اطراف روستا دیده می‌شوند که برای مردم این روستا به منزله ثروتی عظیم محسوب می‌شوند.

از اولین کوچه سربالایی روستا به داخل می رویم. کوچه‌ها و خانه‌های این روستا به طرز عجیبی هویت تاریخی خود را حفظ کرده‌اند. شاید اگرهر گردشگری تنها چند قدم در این کوچه‌ها بردارد و چهره سوخته زنان و کودکان را کنار دیوارهای کاهگلی ببیتد زمان و تاریخ را فراموش کند.

آبی، سبز، نارنجی و گاه قرمز عمده‌ترین رنگی است که در لباس زنان این روستا به چشم می‌خورد. زنانی سختکوش و خندان. کمتر چهره‌ای در این روستا را بدون خنده می‌توان دید. با این که از لحاظ اقتصادی مردمان مرفهی نیستند اما طبیعت و زلالی آن، چنان صفایی به مردمان روستا داده است که در قرن ۲۱ کمی غیرعادی به نظر می‌رسد.

زنوزق بی‌شک یکی از منحصربه‌فردترین روستاهای تاریخی و طبیعی ایران است . در این روستا خانه‌هایی دیده می‌شوند که مربوط به دوره های صفوی است. گورستان این روستا نیز حکایتهای زیادی دارد. سنگ نوشته‌هایی در این گورستان وجود دارد که با استناد به خورشیدهای حک شده‌اش می‌توان آن‌ها را به دوره‌های میترائیسم نسبت داد.

زنوزق روستایی است که مجموعه عوامل طبیعی و تاریخی آن، می‌تواند آن را به یکی از ممتازترین روستاها در مباحث فرهنگی و گردشگری تبدیل کند. امری که تا به حال محقق نشده است اما آنچه مشهود است سازمانها و ارگانهای مختلف که در صدر آنها گروه مشاورین «پرآسمون» دیده می‌شود تلاشهای گسترده‌ای را برای معرفی و رساندن این روستا به جایگاه واقعی خویش آغاز کرده‌اند.

مجموعه عواملی که در زنوزق گردهم آمده‌اند در هیچ روستایی حتی ماسوله وجود ندارد.».

بازدید کنندگان وگردشگران که از روستا دیدن کرده اند از مهمان نوازی وگشاده روی اهالی اظهار رضایت دارند.با توجه مناسبتهای انسانی و روابط اجتماعی این روستا بدون نیاز به انجام فعالیتهای فرهنگی نیز توان پذیرایی گردشگران داخلی و خارجی را دارد .